جوک و طنز جدید
بازدید: 474
یارو داشته دعا میکرده میگه: خدا را شکر از صبح تا حالا نه عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولی خدایا از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میآیم بیرون تو کمکم کن!
مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سرپسرش میگه: رضاجون بلند شو باید بری مدرسه دیرمیشه.
رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام با تیر میزنه.
مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر مدرسه ای!
یکی از ملانصرالدین می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!
معلم: بگو به غیر از اكسیژن چه چیزهایی در هوا وجود دارد؟
شاگرد : آقا اجازه، كلاغ ، مگس ، پشه !!!!
مادر : علی بیا اسفناج بخور آهن دارد
علی : آخر مادر جان الان آب خوردم می ترسم زنگ بزنم!
معلم: بگو ببینم، كمبوجیه چه جور پادشاهی بود؟
شاگرد: پادشاه بدی نبود، فقط همیشه از كمبود بودجه شكایت داشت!!!
معلم: آخرین دندانی كه در می آید چه دندانی است؟
شاگرد: دندان مصنوعی است
یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ، وخورم!
یكدفه شیره نعره میكشه طرف میگه: مو گاهی وقتا غلط زیادی هم موخوروم.
می دونی ب.م.م یعنی چی؟ یعنی بزرگترین مقسوم علیه مشترك.
حالا می دونی م.ب.ب یعنی چی؟ یعنی مربا بده بابا.
یارو میره خواستگاری. ازش می پرسن چه كاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدكی گوسفند دارم!
دکتره تازه فارغ التحصیل شده بوده! برا مریضش قرص می نویسه، می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن!
جمشید از دوستش می پرسه: تو کجا به دنیا اومدی؟ دوستش می گه تو بیمارستان. جمشید می گه: آخی! مریض بودی؟
مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سرپسرش میگه: رضاجون بلند شو باید بری مدرسه دیرمیشه.
رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام با تیر میزنه.
مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر مدرسه ای!
یکی از ملانصرالدین می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!
معلم: بگو به غیر از اكسیژن چه چیزهایی در هوا وجود دارد؟
شاگرد : آقا اجازه، كلاغ ، مگس ، پشه !!!!
مادر : علی بیا اسفناج بخور آهن دارد
علی : آخر مادر جان الان آب خوردم می ترسم زنگ بزنم!
معلم: بگو ببینم، كمبوجیه چه جور پادشاهی بود؟
شاگرد: پادشاه بدی نبود، فقط همیشه از كمبود بودجه شكایت داشت!!!
معلم: آخرین دندانی كه در می آید چه دندانی است؟
شاگرد: دندان مصنوعی است
یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ، وخورم!
یكدفه شیره نعره میكشه طرف میگه: مو گاهی وقتا غلط زیادی هم موخوروم.
می دونی ب.م.م یعنی چی؟ یعنی بزرگترین مقسوم علیه مشترك.
حالا می دونی م.ب.ب یعنی چی؟ یعنی مربا بده بابا.
یارو میره خواستگاری. ازش می پرسن چه كاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدكی گوسفند دارم!
دکتره تازه فارغ التحصیل شده بوده! برا مریضش قرص می نویسه، می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن!
جمشید از دوستش می پرسه: تو کجا به دنیا اومدی؟ دوستش می گه تو بیمارستان. جمشید می گه: آخی! مریض بودی؟
این مطلب در تاریخ: سه شنبه 28 خرداد 1392 ساعت: 23:23 منتشر شده است
برچسب ها : طنز,رضا طولابی,جوک,خنده دار,اس ام اس جدید,